دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ
شعر از لیلا محبوبی
دست های بسته ام
تا بی نهایت ماه
درختانی کهن بودند
پای ارغوان بادی که می وزید
نیامدی از خواب های ترد کودکی ام
صنوبرانه پیچیدم
صخرهای نابودگی ات با من
عبور کن چشم های تبعیدی
این گونه بهمن فرو می ریزد
هرشب زنی در من میان برف
صدایی را تشییع می کند
صدایت را از من بگیر
گورستان بزرگی ست خواب های کودکی ام.
#لیلا_محبوبی
#به_زخمهایم_سرمه_می_کشد_زنی
۹۵/۱۲/۱۶