شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر از ساجد فضل زاده» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ب.ظ

شعر از ساجد فضل زاده

 

 

یک روز جایمان عوض می شود ماهی
تو با تلنگری به تنگ
سلامم می دهی،
من
سرخی کوچکی می شوم در آب
و بعد
حباب
حباب

آنکه اولین بار داد می زند خشکی
ملوان غمگین تری ست
که لنگر انداخته وُ نیانداخته
تکان های جزیره
امیدی دور را
دورتر می برد

_این همان ماهی نبود که پیامبر را بلعید؟

اسکله
 زبان درازی ساحل است
به رفتن کشتی ها
سوت می کشند وُ می روند
می روند وُ سوت می کشند

مدی ست  مدام
که هر چه آمدن را دور می کند

گفت
من پیامبرم
در شکم نهنگ
دیوارهای این زندان را سرخ رنگ کنید
او را صبح چهارشنبه بازار
در میدان تره بار آویختند

زن
ساقه های کرفس را در زنبیلش جا به جا کرد وُ به خانه برگشت
زن
خرده ریز نان صبحانه را برای ماهی ها برد
زن
با تلنگری به تُنگ
تلنگر ی به تنگ
تلنگری


مرگ
بر سطح آب
می درخشد.


#ساجد_فضل_زاده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۳۰
سالار سالاری
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ

شعر از ساجد فضل زاده

 

سربازان
سوار بر قطار بخار
از فنجان بالا می روند

جنگ
به میز صبحانه رسیده است

چاقو
 نقش خود را بازی می کند
چای نقش خود را
و فنجان خالی ارتشی ست
که شهر به شهر جلو می رود

مهم نیست
 قند در دل چه کسی آب شود
مهم نیست
 خانه ی چه کسی خراب...

زن
با دستمال سفیدی در دست
رادیو را خاموش می کند
تُف می کند به جنگ
و میز را برق می اندازد.

#ساجد_فضل_زاده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۳
سالار سالاری