چند قطعه شعر زیبا
کِی به کشتن آرزوی وصلش از دل میرود؟
روح من چون سایه از دنبال قاتل میرود...!
#مختار_نهاوندی
==================================
نازنینا! گوش کن؛ شعر حقیر تازهایست
در گلوی این نِیِ تنها، نَفیرِ تازهایست
شعر میگویم به امّیدی که میدانی خودت
تا به آن مقصد رسم، این هم مسیر تازهایست
هر که میبیند مرا احوالپُرست میشود
نام ما شاید مراعاتالنظیر تازهایست
من به خود میگویم "او"، او نیز میگوید به خود
این زبان اختصاصی را ضمیر تازهایست
هر که را میبینم اینجا کشتهی عشقِ کسیست
یک بلای دیگر آمد، مرگ و میر تازهایست
راه دلهای گرهگیرِ بدنها بستهاست
عشق در این دوره اما دستگیر تازهایست...
❏ #آرش_شفاعی
===================================
دعا کن تا سر و کارت نیفتد ناصحا با دل
وگرنه چون تو من هم عشق را انکار میکردم...
#وفای_تفرشی
===================================
گاه ما هم چون نهنگ خستهای جا میزنیم
او به خشکی میزند، ما دل به دریا میزنیم
یا شبیه عقربی افتاده در دام بلا
با غروری بیش از اندازه خود را میزنیم
مار برمیآید از هر دست، جای کار خیر
آستینها را به محض اینکه بالا میزنیم
غرق در کار ریا، محض رضای عدهای
صبح تا شب روی چهره صورتکها میزنیم
زیر پاهامان زمین میچرخد و ما این وسط
مثل دلقکها تمام عمر در جا میزنیم...
#جواد_منفرد
===================================
چرخیده و هی سرابِ دریا دیده
خود را در پیچ و تاب دریا دیده
من ماهیِ تُنگِ کوچکی هستم که
یکعمر، مدام خواب دریا دیده!
#سید_اکبر_سلیمانی
=================================
ای روزگار! من غم پنهان کیستم؟
از خویشتن جدایم و از آنِ کیستم؟
حتی خودم به حال خودم گریه میکنم
من سوگوار شام غریبان کیستم؟
من نیستم در آینهی روبهروی خود؟
با آه خویش در پی کتمان کیستم؟
وقتی که من همیشه به پای تو ماندهام
فهمیدهام که دست به دامان کیستم
دستی نمیکشی به سر من، ولی بگو
با من بگو که موی پریشان کیستم
این زندگی نبود و فقط زنده ماندهام
آخر به غیر خویش پشیمان کیستم...؟
❏ #ابوالفضل_حمامی