شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساجد فضل زاده» ثبت شده است

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ

شعر از ساجد فضل زاده

 

سربازان
سوار بر قطار بخار
از فنجان بالا می روند

جنگ
به میز صبحانه رسیده است

چاقو
 نقش خود را بازی می کند
چای نقش خود را
و فنجان خالی ارتشی ست
که شهر به شهر جلو می رود

مهم نیست
 قند در دل چه کسی آب شود
مهم نیست
 خانه ی چه کسی خراب...

زن
با دستمال سفیدی در دست
رادیو را خاموش می کند
تُف می کند به جنگ
و میز را برق می اندازد.

#ساجد_فضل_زاده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۳
سالار سالاری
پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ب.ظ

ساجد فضل زاده

 

...

اگر به شاخه ی توت سفید
ببندند طناب را
این مرگ
دهان چند نفر را شیرین خواهد کرد

کوه
اشاره ی دشت است
 به پرواز پرنده ها
پس اشاره ی کوچک مرا
کدام پرنده می بیند ، کدام؟

به رویاست مگر
پرنده ای بر سرانگشت بنشیند
به رویا نیست اما
که سرش را از تنش
تنش را از سرش... چه فرق می کند
مرگ
دست کداممان باشد؟

چهار
غمگین ترین عدد است
یکی برای چهارپایه
یکی برای چهار نفری که دست و پای جنازه را
یکی برای چهار سمت
در سلام ِختمِ گریه های گورستان
یکی برای...


نه
چهار
شادترین عدد است
چادر گشوده زنی زیبا پیش پای درخت
چهار نفر، چهار گوشه ی پارچه را گرفته اند
تکان دهید شاخه ها را  بریزد توت سفید
تکان دهید
بریزد توت سفید
توت سفید
سفید...
.
سفید بود صورتش.

#ساجد_فضل_زاده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۲۵
سالار سالاری