پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ
شعری از نوذر پرنگ
شبم، شبی که تو رفتی چه دردآور بود
سیاهروی ز من هم سیاهروتر بود
به چشمهای تو در حال گریه میمانست
که از سلالهی شبهای دور و دیگر بود
فضا چو دیدهی من سرد و تیره و غمناک
ز برگریز هزاران هزار اختر بود
در آن غروب زمین غریب را دیدم
که همچو آب در آواز خود شناور بود
در آن شب آینهها با ستارگان رفتند
که عصر رجعت تصویرهای بیسر بود
تمام پنجرهها بسته شد در آن شب چون
«در» از تظاهر «دیوار»ها مکدر بود
گیاهها همه آرام گریه میکردند
پر ترنم مرغان ز اشک و خون تَر بود
تو رفته بودی و طرح تنت هنوز به جای
به روی گسترهی خوابناک بستر بود
مجال گریه در آن شب نیافتم هر چند
که آن جدایی بیگاه گریهآور بود...
#نوذر_پرنگ