نامه یک پدر به دخترش
نامه یک پدر به دخترش
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ
چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی
کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن
دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن
بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی
دخترکم تو زیباترینی
همیشه با این باور زندگی کن
خودت را فراموش نکن
شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد
اما به یاد داشته باش
کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند
دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست
اشتباه که کردی برخیز
اشکالی ندارد
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند
خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی
کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد
زمستان است
زیاد میشنوی هوا دو نفره است
به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد
دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش
برای پدرت تو ملکه هستی
گریه کرده ای ؟
رنج کشیده ای ؟
سرت کلاه رفت ؟
اذیتت کرده اند ؟
عیبی ندارد ، نگذار تکرار شود
گاهی تکرار یک درد دردناک تر است