شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۲۰ ب.ظ

شعری از آرش فرزام صفت

 

 

 

 

مثل مسیر قصّه ی یک رود ممتدی
این قصّه واقعی ست، تو شخصیت بدی

 

من آدمم، گناه برایم طبیعی است
اما تو بی دلیل به نقشت مقیّدی

 

ظاهر شدی به نقشِ پرنده، به نقشِ باد
طوری که با وجود قفس نیز پر زدی

 

اصلاً تو نقش نیستی و متن قصّه ای
-یک متن گریه دار- که چندین مجلّدی

 

کف می زدند خیلِ تماشاچیان هنوز
وقتی بدون من به روی صحنه آمدی

 

بستند پرده را ؛ بله! بازی تمام شد
بیهوده بین ماندن و رفتن مردّدی

 

بی تو ادامه می دهم این نقش کهنه را
آری... برای من تو شروعی مجدّدی

 

« بود و نبود من به کسی بر نمی خورَد
من احتمال و شایدم ، امّا تو بایدی »

 

دارم به خانه می رسم این آخرین در است
گیرم تو چند پنجره آن سوی مقصدی

 

این قصّه واقعی ست، به فکر توام هنوز
هرچند هیچوقت سراغم نیامدی!

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❏ #آرش_فرزام_صفت

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی